۱۳۹۴ اسفند ۷, جمعه

ایران-کوره پزخانه محمود آباد یا بهشت کارگران کوره پزخانه؟؟!!



محمود آباد در جاده‌ی خاوران قرار دارد در میان وضعیت کوره های آجر پزی در ایران معروف است به  بهشت کارگران کوره پزخانه

از متروی شهرری که پیاده می­شوم، سوار تاکسی دربست شده و از جاده­ ی امام رضا می­گذرم و به محمودآباد شهرری رسیده و باز آن را هم رد می­کنم و کوره پزخانه­های محمودآباد را مقابل چشمانم می­بینم.
کوره پزخانه­ های محمودآباد، جایی در حاشیه­ ی تهران است که برای ساختن برج­های بلند تهران آجر می­سازند. بافت کویری جنوب تهران، منطقه­ی مناسب و مساعدی را برای آجرپزی مهیا کرده است. از دور که به کوره­ ها نزدیک می­شوم، از میان دشت­های بی آب و علف، برج­های کوره خودی نشان می­دهند. برج­های آجری که در گذشته برای تامین اکسیژن کوره­ ها استفاده می­شدند و اینک تنها به کار فیلم­های پر سوز و گداز و جایزه بگیر می­آیند.
کوره ­ها این جا هر کدام اسمی دارند. کوره­ی عاطف، کوره متین، و کور ه­ی... در هر کوره ده الی پانزده خانوار زندگی می­کنند. محل زندگی کوچه ­ای ست به عرض دو متر که در هر دو طرف کوچه اتاق­های شش تا دوازده متری قرار دارند و جلوی درب هر کدام از اتاق­ها، پیت نفت و بند لباس و لانه­ی مرغ و خروس و دم­پایی­های کوچک و بزرگ و رنگارنگ را می­شود دید. هر اتاق خانواری شش و هفت نفره را در خود جای می­دهد. اغلب ساکنان کوره­ ها، مهاجران افغانی هستند که به صورت غیر مجاز و به این امید که ایران شانس بهتری برای زندگی در اختیار آن­ها قرار می­دهد به این جا آمده­اند.
تمام اعضای خانواده از کودک پنج ساله تا پیرمرد و پیرزن هفتاد ساله کار می­کنند. تابستان­ها زیر آفتاب سوزان کویر آجر می­پزند و زمستان­ها دام­داری می­کنند، اما کار مشترک تمام فصول بازیافت است که در کنار کوره­ها قرار دارد. محوطه­ ی وسیعی از زباله­ها و کثافات و آلونکی که در گوشه­ی همین محوطه برای زندگی در نظر گرفته شده است. مکانی که بوی تند و زننده­ی آن از چندین متر آن طرف­تر به مشام می­رسد و هجوم حشرات مختلف استقبالی نه چندان خوشایند را برای مهمان ناخوانده رقم می­زند. امکانات بهداشتی بسیار محدود است. هر کوره یک توالت دارد و هر دو تا سه کوره یک حمام. آب حمام را منبعی تامین می­کند که روی سقف تعبیه شده و جلبک دور تا دور آن را فرا گرفته است. آب چرک و کدری از آن جاری است. آب آشامیدنی نیز مملو از باکتری­ها و انگل­هایی است که موجب بروز انواع و اقسام بیماری­ها می­شوند. ساکنین، اکثرا دارای انگل­هایی در معده و روده هستند. تعداد زیادی از آن­ها از ضعف بینایی و شنوایی رنج می­برند. علاوه بر این، وجود قارچ­ها و زخم­های ناسور در دست تا آرنج، پا و گردن، نگاه مشاهده­ گر را ناخودآگاه به خود جلب می­کند.
هر خانوار بین دویست و شصت تا سیصد و بیست هزار تومان درآمد دارد که حاصل کار تمام اعضای خانواده است. در کوره­ها جایی برای هر آجر شش تومان دستمزد می­گیرند و آخر هر ماه پنجاه تا هشتاد هزار تومان اجاره­ی آلونک محل زندگی­شان را می­دهند. صاحب کوره­ها که به اصطلاح به وی ارباب می­گویند، صاحب خانه­ ها نیز هست. البته همه­ی این درآمدها و توانایی پرداخت اجاره­ی آلونک­ها منوط به این است که کار در کوره­ها وجود داشته باشد و سفارش دهندگان آجر هم خواستار باشند که با توجه به رکود بازار مسکن در یک سال اخیر، کار آجرپزی نیز به حالت معلق در آمده است و کوره­ها انبارهایی شده­اند پر از آجر.
اما در این بین، کودکان وضعیتی وخیم­تر از دیگران دارند. چرا که آن­ها در سنین تفریح و کنجکاوی، مشغول لگد کردن خشت هستند و به واسطه­ی جسم نحیف و رنجورشان مستعد پذیرش اقسام بیماری­ها. بیماری­های جسمی و روحی که هر کدام به نوبه­ی خود برای کودک و خانواده­ی او دردسرهای فراوانی ایجاد می­کنند.
به تازگی، این کودکان محروم از تحصیل را وزارت کشور افغانستان دریافته و به تاسیس کمپ­هایی همت گمارده که با مطالبه­ی هشتاد هزار تومان، کودکان فاقد کارت را آموزش می­دهد!!!
اما از سوی دیگر، در حالی که حمایت­های مادی و معنوی دولت شامل حال گروه­ها و سازمان­های خیریه­ای می­شود که که با رویکرد خیریه­ای قصد فعالیت در کوره­ها را دارند تا مردمی که روزگار آن­ها را به حاشیه پرتاب کرده است، لگد کوب نیز بشوند، سازمان­های مردم نهادی که در تلاش توانمند نمودن این قشر و ارائه­ ی خدمات آموزشی و بهداشتی رایگان به کودکان هستند همواره با مانع رو به رو می­شوند.
این است سرگذشت مردم کوره پزخانه­ ی محمودآباد، وصف حال مردمی که زنده به گور شده­ اند و کشان کشان خود را به حیات وصل کرده ­اند. معدود کسانی آن­ها را به یاد دارند. آن­ها حاشیه نشینان تهران بزرگ با برج­های سر برافراشته­ اند که نه از حقوق اولیه­ ی انسانی خود نصیب برده ­اند و نه مفهومی به نام حقوق شهروندی را می­شناسند

طبق فصل هفتم قانون کار، کارفرمایان موظفند از هر چهار کارگری که به خدمت می‌گیرند، یک نفر زن استخدام کنند، اما در حال حاضر نصف کارگران کوره پزخانه‌ها زن هستند. طبق این پیمان، زنان می‌توانند تنها بارجمع‌کن باشند اما در حال حاضر به جز گل‌سازی از زنان برای قالب‌کشی و قالب‌داری هم استفاده می‌شود. قالب‌دارها تا روزی ۱۶ ساعت هم کار می‌کنند. رسم استفاده از نیروی کار زنان و کودکان ناشی از سوءاستفاده از نیروی کار ارزان و ناآگاه است.از هر خانواده تنها یک نفر بیمه می‌شود.
کارفرما عیدی، پاداش، مرخصی، بن کارگری، سنوات کاری، حق اولاد، حق مسکن و برخی دیگر مزایا را از حقوق کارگران کسر می‌کند اما معمولا مدرکی از این کسور به کارگران نمی‌دهد، در نتیجه آنها نمی‌توانند سوابق خود را اثبات کنند.
مثلا کارگری که ۴۰ سال در کوره پزخانه کار کرده بود فوت کرد و بعد معلوم شد که کارفرما بیمه او را به طور منظم پرداخت نکرده و در نتیجه هیچ مستمری به خانواده او نرسید.

به کارگرفتن افراد زیر ۱۵ سال از نظر قانون کار ممنوع است اما درصد قابل توجهی از کارگران کوره پزخانه‌ها، در سنین ۷ تا ۱۴ سالگی هستند.
محمود آباد در جاده‌ی خاوران بهشت کارگران کوره پزخانه است زیرا در دیگر مناطق، اتاق‌هایی که کارگران در آن زندگی می‌کنند شبیه اصطبل است و در آنها همه گونه آدم از زن حامله، کودک دو ساله، جوان ۲۵ ساله و پیرزن و پیرمرد ۶۰ تا ۷۰ ساله دیده می‌شود. 
  




























































۱۳۹۴ بهمن ۱۵, پنجشنبه

ایران- داستان واقعی- دانش آموز دست فروش/کودکان کار در کوره‌های آجرپزی جنوب تهران

هر شب بعد ازمدرسه، مجبورم تا دیر وقت دست فروشی کنم. چون وضع مالیمان خراب است و باید خرج خانه را در بیارم.
آن شب هم مثل همیشه، کنار خیابان مشغول دست فروشی بودم. اواخر شب، ماشینی جلوی بساطم ایستاد و از من قیمت اجناسم را پرسید.
با تعجب دیدم «معلم ادبیاتم» است. خیلی خجالت کشیدم. نمی‌خواستم معلمم من را در این حالت ببیند. اما آقا معلم با لبخند گفت: 
«جوون، خسته نباشی، یادت نره انشای فردا رو بنویسی».
عنوان انشایمان این بود: «بهترین آرزوی شما چیست؟» گفتم: «آقا یادم نمیره».
صبح در کلاس این انشا‌ء را خواندم:
«بهترین آرزویم این است که هیچ دانش‌آموزی مجبور نباشد به‌ خاطر فقر، شب ها در خیابان دست فروشی کند و مادرش هم رخت های مردم را بشوید؛ ای‌کاش پدر هیچ بچه‌ای بیمار نباشد و شب ها گرسنه نخوابد، و موضوعاتی از این قبیل.
بعد از تمام شدن انشایم، آقا معلم، دفترم را گرفت تا نمره‌ام را بدهد. دیدم نمره 20 داده و زیر آن نوشته:
«من‌هم آرزو دارم که هیچ معلمی به‌خاطر عقب افتادن کرایه خانه، سه شیفته کار نکند و تا نیمه‌های شب مجبور به مسافرکشی در خیابان ها نباشد و دائم از این نترسد که در این وضعیت با شاگردهایش روبه‌رو شود. ای‌کاش، هیچ معلمی آخر شب با جیب خالی به خانه نرود و شرمنده چشمان فرزندانش نباشد» و از این قبیل.
بعد از دیدن دفترم، تازه فهمیدم که درد من و آقا معلم یکی است. تازه فهمیدم آقا معلم، آن وقت شب در خیابان چه کار می‌کرد. تازه فهمیدم این‌که بعضی وقت ها معلم هایمان سر کلاس نمی‌آیند و بچه‌ها می‌گویند معلم‌ها..... 

یعنی چه؟!!



ایران-شیرازیها گوی سبقت مهربانی رابردند کتابی بگذار،کتابی بردار,با دیوار نگرشی یا دیوار مهربانی کتاب آشنا شوید


ایران-شیراز کتابی بگذار،کتابی بردار,با دیوار نگرشی یا دیوار مهربانی کتاب


ایجاد قفسه مهربانی کتاب برای علاقمندان به کتاب کم درآم

پس از دیوار مهربانی لباس، حالا در شیراز “دیوار مهربانی” کتاب را می‌توان یافت. البته آخرین ابتکار مهربانی بازهم
درشیراز ساندویچ مهربانی بود به نظر میرسد که شیرازیها برنده گوی مهربانی در میان شهرهای ایران شده اند.


از اوایل بهمن در شیراز در یک کتابفروشی، دیوار مهربانی کتاب را راه انداذی شد تا نیاز روح را هم برآورده کند
همچنین در خیابان قصردشت  دیوار نگرشی با سلیقه تمام راه اندازی شددیواری از مردمان مهد فرهنگ و ادب
ایران مهد حافظ باید هم که گوی سبقت را در این زمینه ازهمه دیگر شهرهای ایران می ربود

البته ناگفته نگذاریم که در میدان راه آهن تهران هم در کلبه مهربانی که در دی ماه تاسیس شد قفسه کتاب هم گذاشته شده بود کلبه ای شامل غذای روح و جسم و لباس و کفش که البته اقلام آن رو به گسترش هم گذاشت از پتو گرفته تا سایر نیازهای محرومان را در خود جای داده تا جائي که در همان ابتدای کار یک دکتر انسان دوست خودش را برای معاینه مجانی بیماران محروم به این کلبه معرفی کرد.

 اما موضوع جنبش مهربانی اصلا ربطی به این شهر و آن شهر یا علاقه به چیزی ندارد.
خواستگاه جنبش مهربانی بر امده از درون قلبهائي است که نبظش با دردها و محرومیتهای محرومین جامعه
می طپد. آنهائي که معتقدند انسان برای پرداخت همه چیز دارد.
بیائيم در این وانفسای زندگی زیر خط فقر هرچه در توان داریم برای هم و بخصوص برای کمک به محرومان بپردازیم